بعد از گام اول سلسله پرسش های مهدوی که درباره آغاز ظهور حضرت مهدی (عج) در این قسمت به بررسی وجودی امام زمان و اثبات وی و سوال هایی از این دست خواهیم پرداخت ، که امیدواریم مورد توجه کسانی که در پی شناخت امام زمان خود هستند قرار بگیرد…
پرسش: آیا دلایل علمی که با قوانین فیزیک مطابقت داشته باشد برای اثبات مهدویت داریم توضیح دهید ؟
پاسخ: منظور شما از مدرک علمی مطابق با قوانین فیزیک برای مهدویت، مبهم و نامفهوم است.
مدرک مهدویت شیعه به اصل اسلام و خاتمیت پیامبر گرامی و دین او برمیگردد و این ارتباطی با بحث فیزیک ندارد. وقتی شما با مدرک و دلیل قطعی پذیرفتید که اسلام دین آسمانی بوده و برای مردم سراسر جهان تا آخر عمر دنیا نازل شده است وبا آمدن آن شرایع گذشته نسخ شده است، پس پیامهای آن را نیز ـ که مطابق با عقل میباشد ـ باید پذیرفت و از جمله آنها ظهور امام مهدی(ع) به عنوان دوازدهمین پیشوا است.
گفتنی است این که مصلح از مسلمانان و پیشوای آنان باشد امری معقول و طبیعی است و اگر غیر از این بود جای سؤال داشت. زیرا وقتی دین اسلام کامل ترین دین بوده و فقط توسط آن، بشر در حال رشد و ترقی میتواند به سعادت برسد طبیعی است که پیشوای چنین دینی نیز به عنوان مصلح و منجی باشد. زیرا او با ظهورش، میخواهد این دین کامل را در زندگی فردی و اجتماعی مردم جاری کند. آیا معقول است که مصلح از دینی باشد که دوره آن گذشته و معارف و قوانین آن جوابگوی بشر امروزی نیست؟
…
پرسش: به نظر شما آثار اعقاد به مهدویت چیست ؟
…
پاسخ: آثار فردی:
۱٫ ایجاد و تقویت و استحکام اعتقاد به توحید و عدل الهی؛ ایجاد عدالت کامل و رفع هرگونه ظلم در جهان میتواند اعتقاد به توحید و اجرای عدالت را که از اسول اعتقادی دین اسلام و سایر ادیان الهی است، به اثبات برساند و باعث اعتقاد فردی میشود؛
۲٫ ایجاد امید به زندگی و صبر در مقابل ناملایمات بخاطر فردای روشن؛
۳٫ ایجاد حرکت مضاعف و شور و نشاط بیشتر در مسیر زندگی فردی؛
۴٫ ارتباط معنوی دائم با احساس حضور امام معصومی که ناظر بر اعمال انسان است؛
۵٫ رشد و تکامل تربیتی در اخلاق و رفتار و سایر شئون زندگی؛
۶٫ تقویت بعد عبادی به وسیله ارتباط معنوی با امام زمان(ع) از طریق نماز امام زمان(ع) و دعای عهد و دعای فرج و امثال این ادعیه که باعث رشد عبودیت فرد خواهد شد.
آثار اجتماعی:
این بخش در سه فصل مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد:
فصل اول: آثار اجتماعی ـ دینی
فصل دوم: آثار اجتماعی ـ تربیتی
فصل سوم: آثار اجتماعی ـ سیاسی
الف. آثار اجتماعی ـ دینی (رفتارهای دینی جمعی):
۱٫ مراسم نیمه شعبان و ایجاد شور و نشاط دینی در بین افراد جامعه: اینگونه مراسم لزوم اجرای عدالت را به افراد یادآوری کرده و شوق امید و انتظار فرج را به صورت فرهنگ عمومی در میآورد.
۲٫ برگزاری مجالس دعا: دعای ندبه، آل یاسین، جامعه کبیره و سایر دعاهای مربوط به امام زمان(ع).
۳٫ توجه به مکانهای منسوب به حضرت مهدی(ع): مسجد جمکران و مسجد امام حسن عسکری(ع) در قم و مسجد سهله در کوفه و شهر مکه و صحرای عرفات توجه به این مکانها محبت و اعتقاد به خدا را تقویت کرده، انسانها را به سوی عبادت و توجه ویژه به معنویات سوق میدهد.
۴٫ صدقه دادن برای سلامتی امام زمان(ع): این رفتار فردی علاوه بر ایجاد روحیه امام دوستی، ولایت و توجه به محبوب و ثواب عبادی، باعث یک نوع رفتار اجتماعی و ایجاد روحیه نوع دوستی و کمک به دفع فقر در جامعه نیز خواهد شد.
ب. آثار اجتماعی ـ تربیتی:
۱٫ روحیه انتظار: انتظار افراد جامعه، برای تحقق هدفی والا و واقعی یعنی برقراری عدالت واقعی در همه ابعاد، میتواند موتور حرکتی برای پیشرفت جامعه به سوی ایجاد مؤلفههای عدالت شود.
۲٫ امید به آیندهای روشن: جامعهای که معتقد به مهدویت است هیچگاه دچار سردرگمی سیاسی و انحطاط فرهنگی نخواهد شد. امید به هدفی مقدس و دست یافتنی، انسان را به سوی طرح و برنامه برای سعادت و پیشرفت و تلاش برای تحقق و اجرای آن برنامه حرکت میدهد.
ج. آثار اجتماعی ـ سیاسی:
جامعهای که معتقد به مهدویت است در رأس اهداف آن، رفع ظلم و ستم و مبارزه با ظالمان و ستمکاران در جامعه خواهد بود. انقلابهای بزرگ دینی ـ سیاسی در جوامع از آثار همین اعتقاد است همانند انقلاب اسلامی ایران که نقطه عطفی در تاریخ مبارزه با رژیمهای عدالت ستیز و استعمارگر میباشد.
تذکر: برای اگاهی بیشتر به فصلنامه انتظار شماره۵، مجله موعود شماره ۶، کتاب آثار اعتقاد به امام زمان(ع) ـ هادی قندهاری، آفتاب ولایت ـ آیت الله مصباح یزدی مراجعه فرمایید.
…
پرسش: چطور حضرت چنین عمر طولانی دارند ؟ با ادله اثبات کنید؟ چگونه این همه مصائب را تحمل می کنند ؟
…
پاسخ: سؤال شما از چند بخش تشکیل میشود که باید به چند مطلب توجه کرد:
یکم. شیعه معتقد است در هر زمان باید حجت خدا وجود داشته باشد. این حجت یا پیامبر خداست و یا وصی او. و چون ما خاتمیت پیامبر اسلام(ص) و وصایت و امامت امامان دوازدهگانه معصوم را پذیرفتهایم، بنابراین، بعد از رحلت آن بزرگوار امامان یکی پس از دیگری به مقام امامت رسیده و حجت خدا در میان مردم در زمان خود بودند. و چون یازده امام از امامان شربت شهادت نوشیدند، بنابراین امام دوازدهم حجت خداوند خواهد بود و امام زمان میباشند.
وجود حجت در هر زمان هم استدلال عقلی دارد ـ که تحت عنوان واسطه فیض و اضطرار انسان به حجت مطرح میشود ـ و هم در آیات و روایات به آن تصریح شده است.
اما بحث واسطه فیض به صورت خلاصه،
اولین اثری که بر وجود امام مترتب است، این که امام، واسطه فیض الهی بر مخلوقات است و فیض الهی، به واسطهی ایشان بر بندگان نازل میشود. واسطه فیض بودن، دو گونه قابل تصور است:
الف. نظام جهان اساس بر اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و علت، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود مقدس حجت خدا است. به این بیان که: در فلسفه ثابت شده است که میان علت و معلول، سنخیت لازم است. مخلوقات مادی و حتی مجردات، به علت ضعف وجودی، نمیتوانند مستقیماً از خداوند که در نهایت شدت وجود است، پدید آیند. لذا لازم است اول معلول، از لحاظ شدت وجودی، به گونهای باشد که بتواند صادر از خدا باشد. بنابراین، باید معلول اولی باشد که دو حیث دارد: یکی آن که دارای شدت وجودی است تا معلول مستقیم خدا باشد و دوم آنکه میتواند جهت کثرت داشته باشد و به واسطهی او، مخلوقات دیگر پدید آمده و از فیض وجود بهره برند. پس در واقع، فیض و خلقت اصلی، واسطه و صادر اول است و فیض خدا، از طریق او و در امتداد وجود او به کاینات میرسد. در عرفان نیز ثابت شده که نحوه وجودی خداوند، به گونهای است که فیضان وجود و پیدایش موجودات گوناگون، نیاز به واسطه دارد. در عرفان به این واسطه یا اول مخلوق، انسان کامل و قطب میگویند.
ب. نظام جهان بر اساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایت از این نظام و هدف آن پابرجا است، نظام نیز به وجود خود ادامه میدهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیاط انسان است و هدف از خلقت آدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیت کامل که همراه با معرفت کامل است، فقط از طریق امام و حجت خدا تحقق مییابد. پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است و لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.
بنابراین، امام، واسطه فیض است و به واسطهی او، فیض به عالم هستی میرسد و به واسطه او، عالم وجود باقی است، چه امام ظاهر باشد و چه غایب.
اما اضطرار انسان به حجت؛ این بحث غیر از واسطه فیض بودن حجت خداست. در مورد نیاز انسان به حجت باید ابتدا خود انسان و ابعاد وجودی او را شناخت. باید دانست انسان وجودی جسمانی و روحانی دارد که هر دو نیازهایی دارند و ممکن است دچار آسیبها و آفتهایی شوند. پس باید نیازها را شناخت تا برآورده و آفتها را شناخت تا از ورود آن جلوگیری کرد و در صورت وارد شدن آنها را بیرون راند. در ضمن نباید فراموش کرد که حقیقت وجودی انسان حیثیت روحانی اوست که همان نفخه الهی میباشدو بدن مَرکب و وسیلهای است که به واسطه آن بُعد روحانی در عالم ماده بتواند رشد کند و تکامل یابد. این بعد وجودی، دارای حیاتی فراماده بوده و امتداد وجود آن پس از مرگ و جدایی روح از بدن نیز ادامه دارد. پس حیات انسان منحصر به عالم ماده نبوده بلکه شامل عالم پس از مرگ نیز میشود. عالمی که زندگی اصلی در آنجاست و زندگی دنیوی مقدمهای برای ساختن آن است. علاوه این که انسان نه تنها زندگی فردی داشته باشد بلکه در جامعه زندگی میکند و با سایر انسانها و بلکه با سایر مخلوقات ارتباط داشته و نسبت به آنها تأثیر و تأثر دارد.
طبیعی است که چنین انسانی نیاز به راهنمایی و تربیت دارد تا بتواند حیات واقعی را درک کرده و به آن نایل شود. لذا دین و انبیا از طرف خداوند به انسان هدیه شد. دین مجموعه معارف و دستوراتی است که به واسطه انبیا در اختیار بشر قرار گرفت تا آدمی در سایه پذیرش و عمل به آن به حقیقت واصل گردد. اما باور داشتن و عمل به دین نیاز به شناخت درست دین دارد. لذا وظیفه انبیاء علاوه بر ابلاغ وحی، تعلیم و تبیین آن نیز بود. خداوند میفرماید: ” هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ”(جمعه/۲) و در جایی دیگر فرمود: ” وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ”(نحل/۴۴).
پس وجود قانون الهی کافی نیست بلکه انسان نیاز دارد حقیقت وحی متناسب با درک و رشد فکری او برایش روشن شود. وحیی که در چهارچوب زمان خاص نمیگنجد بلکه برای همه زمانهاست. از این رو، انسان نیازمند به مبیّن است. همانگونه که محتاج به مربی است تا او را به درستی تربیت کند و لذا از وظایف انبیا تزکیه کردن مردم است. و این نیاز(نیاز و اضطرار به مبیّن و مربی) مربوط و مختص به انسانهای دوران بعثت و حیات انبیا نیست، بلکه همه انسانها در هر دورانی به آن نیاز دارند. همانطور که وجود کتاب قانون پزشکی انسانها را از دکتر بی نیاز نمیکند.
لذا خداوند چنین دستور میدهد: ” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ”(توبه/۱۱۹). همچنین از امام باقر یا صادق(ع) روایت شده است: “ان الله لم یدع الارض بغیر عالم و لولا ذلک لم یعرف الحق من الباطل؛ خداوند زمین را بدون عالم رها نکرده است و اگر چنین نبود(عالم نبود) حق از باطل شناخته نمیشد”.(کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب ان الارض لا تخلو من حجه، ح۵).
و در کتاب کافی مرحوم کلینی در قسمت کتاب الحجة اولین باب را به نیاز به حجت قرار داده است به این عنوان (باب الاضطرار الی الحجة).
حجت در زمان ما به دلیل نقل، وجود مقدس امام زمان(ع) است.
شیعه برای اثبات این عقیده، به روایاتی استدلال میکند که نزد یقین، با سندهای معتبر یا متواتر حجت است و اگر این روایات با هم سنجیده شود، مصداقی گویاتر و صحیح تر از مبنای شیعه برای آن نمییابیم. در حدیث ثقلین هست: “ای مردم! همانا، من بشرم. نزدیک است که (از سوی فرشته مرگ) خوانده شوم و من هم پاسخ میدهم. من، میان شما، دو چیز گرانبها به جا میگذارم. آن دو، کتاب خدا و عترتام، اهل بیتم هستند. این دو، هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر من در حوض وارد شوند. بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و بدانان چیزی نیاموزید؛ زیرا از شما داناترند”. این حدیث به صراحت میگوید:
الف. پیامبر، برای هدایت امت، قرآن و اهل بیت را به عنوان جانشین پس از خود باقی گذاشت؛
ب. هر دو جانشین تا روز قیامت باقیاند و از هم جدا نمیشوند.
با ضمیمه کردن این دو مطلب، روشن میشود که در هر زمان، حجت و امامی از اهل بیت وجود دارد که هرگز از کتاب خدا، جدا نمیشود. لذا ابن حجر در کتاب صواعق المحرقه، درباره این حدیث میگوید:”احادیثی که مردم را بر لزوم تمسک به کتاب و اهل بیت دعوت میکند، دلالت دارد بر این که هیچگاه رشتهی شایستگان اهل بیت تا روز قیامت، بریده نخواهد شد، همان گونه که قرآن همچنین است. از این رو اهل بیت، موجب امان و قرار زمینیان هستند، چنان که گفته خواهد شد. گواه بر این مطلب، روایت پیامبر است که میفرمایند: “در هر نسلی از بازماندگان امتام، عادلانی از اهل بیتام هستند”.
خلاصه آن که آنان، مصداق این حدیث شریف ثقلین هستند.
در حدیث معرفت آمده است: “من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة”. از میان علمای شیعه، علامهی مجلسی(ره) در بحار الانوار بابی با عنوان “من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة” آورده که حاوی چهل حدیث است و از میان دانشمندان عامه نیز مسلم بن حجاج نیشابوری، قاضی عبد الجبار معتزلی، محمد بن فتوح حمیدی، مسعود بن عمر بن عبدالله مشهور به “سعد الدین تفتازانی” و دیگران، این روایت نورانی را ذکر کردهاند.
نیز روایت دیگری وجود دارد که هم معنا و همپایهی همین روایت است. رسول خدا(ص) فرمود: “آن که بمیرد و بر عهدهاش بیعت (امام حق) نباشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است”.
نیز رسول خدا(ص) در حدیثی فرمود “آن که از گستره (حکومت(سلطان) شرعی) بیرون رود، گرچه یک وجب باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است”.
این حدیث را بخاری در صحیحاش و احمد در مسندش و طیالسی در مسندش و حاکم در مستدرک و ذهبی در تلخیص المستدرک نقل کرده اند، اما آن چه شایستهی دقت و تأمل در این روایت است، این است که:
الف. نشناختن و یا نپذیرفتن امام زمان از جاهلیت است؛
ب. در هر زمانی، امامی که پیروی او واجب باشد، وجود دارد؛
ج. هر کس با امام زماناش بیعت نکند، حیات و مماتش جاهلی است.
گفتنی است مراد از امام، در این دو روایت اخیر، امام عادلی است که در همهی زمانها وجود دارد و معرفت و پیروی و بیعت با او، واجب است؛ زیرا، اینان، حجت خدا بر بندگاناند و تمسک به آنان واجب است؛ چون، همسنگ و برابر قرآناند. اگر مردم به آنان تمسک جویند، هرگز گمراه نمیشوند. شناخت و معرفت ایشان، جزء دین و واجب است و نشناختن آنان، گمراهی و جاهلیت است.
خلاصه آن که امامت اهل بیت(ع) پابرجا و با شهادت امام یازدهم، قطع نشده است.
در کنار این اخبار که از پیشوایان معصوم، در اختیار ما است، تاریخ نیز بر ولادت حضرت مهدی(ع) گواهی میدهد. در کتب متعددی که درباره آن بزرگوار سخن به میان آوردهاند، به عناوین مختلفی بر میخوریم، از جمله: احوال مادر ایشان؛ کیفیت ولادت و مخفیانه بودن آن؛ کسانی که او را در زمان حیات پدر بزرگوارش دیدهاند؛ عقیقهی امام حسن عسکری(ع) برای ولادت ایشان، نایبان خاص؛ کسانی که آن بزرگوار را در زمان غیبت صغرا دیدهاند؛ برخی معجزات ایشان؛ کسانی که در غیبت کبرا او را ملآقات کردهاند و … .
برای اطلاع میتوانید به منتخب الاثر از آیت الله صافی مراجعه کنید.
با توجه به این چهار دسته از روایات ـ که از لحاظ سند و دلالت قابل تردید نیست ـ میفهمیم امام زمان حجة بن الحسن العسکری از فرزندان فاطمه(س) است، امامی است که در حال حاضر وجود دارد و او، همان محمد بن الحسن العسکری است و بر اساس مصالح و حکمتهایی که خدای متعال میداند ، او را تا روزی که خود صلاح بداند، در پس پردهی غیبت نگه میدارد.
دوم. آمدن منجی و فلسفه ظهور او امری مختص به شیعه نیست.
اما ظهور منجی:
الف. موعود زرتشت: زرتشتیان معتقد به ظهور منجی موعود در آینده تاریخ هستند. نام این منجی سوشیانس است. واژه “سوشیانس” چه به صورت جمع و چه به صورت مفرد، به دفعات استفاده شده است. سوشیانس از ریشه “سوشیا” همان سود به معنای بهره و منفعت گرفته شده که به مفهوم سودرسان است. موعود را از این جهت “سوشیانس” خوانند که به همه جهان مادی، منفعت و سود میرساند.(فروردین یشت، از اوستا، فقره ۱۲۹).
از آنجا که دین با یک رهبر(زرتشت) شروع شد، بایک رهبر نیز به پایان میرسد و سوشیانس، در پایان، پیشوای دین و در واقع آخرین پیشوای دینی خواهد بود.(دینکرد، کتاب نهم، فصل ۵۸، فقره ۱۵).
او در سی سالگی به مکالمه اهورا مزدا موفق میشود و به نوکردن جهان همت خواهد گماشت.
آمدن سوشیانس، آن قدر طول میکشد که درباره او گویند که نمیآید؛ در حالی که او خواهد آمد.(وینکرد، کتاب نهم، فصل ۳۲، فقره اول).
نیز زمین لرزه بسیار باشد، جوانان، زود پیر شوند و هر کس از کردار بد خود شاد است و ارجمند، مردم ستمگر را به نیکی دارند و مردم دیندار را به بدی. (یادگار جاماسب(جاماسبنامه)).
او دارای قدرتی فراتر از سایر مردمان است؛
با نگاه بخشایش، به جهان مینگرد؛
با دیده خرد به خلایق مینگرد و جهان را جاودانگی میبخشد؛
او داناتر راستگفتارتر، مددکار و خردمندتر از همه خلایق است؛ (اوستا، زامیاد یشت، ص۹۴، یسنا ص۳و ۱۳).
ب. موعود یهود: دین یهود، یکی از سه دین بزرگ توحیدی جهان است، پیامبر ایشان، حضرت موسی(ع) و کتاب مقدسشان تورات است. هر بخش تورات به نام “سفر” و هر سفر به چند باب و آیاتی چند تقسیم شده است و تفسیری که علمای یهود بر آن نوشتهاند “تلمود” نام دارد. (مهدی: تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص۶۳).
شور و التهاب انتظار موعود آخر الزمان، در تاریخ پرفراز و نشیب یهودیت، موج میزند، یهودیان در سراسر تاریخ محنتبار خود، هرگونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج برهاند و فرمانروای جهان گرداند.
در کتاب تورات و ملحقات آن بشارت زیادی از آمدن موعود و ظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است که به قسمتی از آن اشاره میشود.
ـ “شریران منقطع میشوند، اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد، چون که بازوهای شریران شکسته میشود و خداوند، صدیقان را تکیه گاه است. خداوند، روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد بود. صدیقان وارث زمین شده، در آن ساکن خواهند شد. اما عاصیان، عاقبت، مستأصل، و عاقبت شریران، منقطع خواهند شد”.(عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور ۳۷، بندهای ۹ تا ۳۸).
ـ “آنگاه، انصاف، در بیابان، ساکن خواهد شد و عدالت، در بوستان مقیم خواهد گردید و عمل عدالت سلامتی و نتیجه عدالت، آرامش و اطمینان خاطر خواهد بود تا ابدالآباد. و قوم من، در مسکن، سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزلهای آرامی، ساکن خواهند شد(کتاب اشعیای نبی، باب ۳۲).
ج. موعود در انجیل: حضرت عیسی، در بیت اللحم پا به جهان گذارد و در منطقه جلیل از شهر “ناصریه” پرورش یافت(ادیان زنده جهان، ص۳۳۷) نام کتاب مقدس مسیحیان، انجیل است که به دست چهار نفر جمع آوری شده و به نام نویسندگان آن مشهور گشته است. انجیل کنونی مشتمل بر چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا است.
در کتاب انجیل آمده است: “و کمرهای خود را ببندید، چراغهای خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید، پسر انسان میآید.(کتاب مقدس، انجیل لوقا، باب ۱۲)
د. موعود در کتب مقدسه هندیان:
۱٫ بشارت ظهور در کتاب “اوپانیشاد”: این مظهر ویشنود(مظهر دهم) در انقضای کلی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنبالهدار در دست دارد، ظاهر میشود و شریران را تماما هلاک میسازد و خلقت را از نو، تجدید و پاکی را رجعت میدهد این مظهر دهم، در انقضای عالم ظهور خواهد کرد.(اوپانیشاد، ترجمه محمد دار اشکوه، جلد ۲، ص۶۳۷).
۲٫ بشارت ظهور در کتاب “باسک”: دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد وحق و راستی با او باشد و آن چه در دریا و زمینها و کوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آن چه باشد، خبر دهد و از او بزرگتر، کسی به دنیا نیاید(بشارات عهدین، ص۲۴۶).
هـ . موعود در آیین بودا:
اندیشه منجی موعود در این آیین، با مفهوم “ماتریا” به معنای ، مهربان است. در الهیات بودایی، او را بودای پنجم و آخرین بودا از بودایان زمینی میدانند که هنوز نیامده است. او خواهد آمد تا همگان را نجات دهد.
و. موعود در اسلام:
در دین مقدس اسلام، مسأله موعود و منجی، به روشنی مطرح شده است. قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، در آیات متعدد به حاکمیت صالحان بر زمین و غلبه دین حق، اشاره دارد. از جمله آنها آیه ۱۰۵ سوره انبیاء است: “وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ” خداوند، در این آیه تصریح میکند که زمین را بندگان صالح من، به ارث میبرند و در اختیار میگیرند. همچنین تصریح میکند که این امر، حقیقتی است که در کتب انبیای گذشته نیز بدان اشاره شده است. بر اساس آیه “وعد الله الذین…” خداوند، به انسانهایی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند وعده میدهد که خلافت و حکومت در زمین را به آنان وا میگذارد و دینشان را پابرجا و برقرار میسازد، و در چنین زمانی، آرامش و امنیت کامل، در جهان ایجاد میشود و آدمیان به عبادت و بندگی خدا میپردازند.
خداوند در چند جای قرآن تصریح میکند، دین اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد؛ هر چند کافران و مشرکان نخواهند و خود را شاهد بر چنین رویدادی معرفی میکند.(توبه/۳۳، فتح/۲۸، صف/۸).
البته با توجه به روایاتی که در تفسیر و تبیین آیات الهی از پیشوایان معصوم صادر شده است میتوان دریافت که بیش از ۲۵۰ آیه از آیات قرآن، به امام مهدی(ع) و حاکمیت عدل و دین اشاره دارد.(ر.ک: معجم احادیث الامام مهدی، ج۵).
علاوه بر قرآن کریم، روایات متعددی از پیامبر و ائمه معصومین(ع) درباره ظهور موعود و منجی، صادر شده است که در آخر الزمان، فردی از فرزندان پیامبر که هم نام او است، قیام خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد میکند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.
اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) چنان در میان مسلمانان ریشه دارد که علاوه بر آنکه مورد قبول همه فرقهها است و در کتب روایی مانند صحاح سته، مسند احمد، مستدرک حاکم(از عامه)، و اصول کافی و بحار الانوار (از شیعه) روایات متعددی درباره او ذکر شده است. کتابهای متعددی نیز ویژه آن حضرت به رشته تحریر در آمده است. مانند کمال الدین و تمام النعمه، اثر شیخ صدوق، الغیبة، نوشته نعمانی و الغیبة نوشته شیخ طوسی، منتخب الاثر، اثر لطف الله صافی گلپایگانی از علمای معاصر شیعه، و فتن ابن حماد و الاربعین ابو نعیم اصفهانی از عامه.
در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه که حاوی برخی از سخنان امیر مؤمنان علی (ع) است درباره امام مهدی(ع) و ظهور او مطالبی مطرح شده است.
ذکر این نکته مناسب است که به اعتقاد شیعه، امام مهدی(ع) فرزند امام حسن عسکری(ع) است که در سال ۲۵۵ هـ . ق به دنیا آمد و اکنون در پرده غیبت قرار دارد تا زمانی که خداوند اذن ظهور و قیام دهد. بر این اساس او زنده است، ولی به اعتقاد اهل سنت، او به دنیا نیامده، بلکه در آخر الزمان و حدود چهل سال قبل از ظهورش، متولد خواهد شد.
اما فلسفه ظهور:
در فطرت انسانها، حق طلبی و عدالت خواهی نهفته و در درون جان و خمیرمایه آنان رشد و تعالی، مهر ورزی و نیک خواهی، آسایش و آرامش همگانی، بیزاری از ظلم و فریب کاری، نفرت از تباهی و آلودگی نهادینه شده است. انسانها واقعاً زیبایی و رفاه را برای همه خواسته و از مشکلات و کاستیهای دیگران رنج میبرند و لذا در مواقع بروز بلاها به یاری یکدیگر برمیخیزند. طبیعی است انسانی که دارای حیات اجتماعی است، زمانی میتواند به امیال فطری خود پاسخ دهد که جامعه، تحت مدیریت صحیح قرار گیرد. آدمی وقتی میبیند مکتبهای دست ساز بشر و حاکمیت انسانهای بریده از خدا، نه تنها نتوانسته محیط مطلوب را فراهم آورد؛ بلکه با فراوانی ظلم و فساد، دردهای بیشماری را بر او تحمیل کرده است؛ از درون جان آرزو میکند که روزی مرد آسمانی، عالم به نیازها و توانا بر رفع آنها بیاید و در سایه سار حکومتش، حقیقت زیبایی خویش را جلوهگر سازد. بنابراین ظهور امام مهدی(ع) امری است که فطرت آن را میطلبد و خداوند در پاسخ به این نیاز فطری، ظهور منجی را نوید داده است.
از حیث عقل؛ عقل آدمی به این نتیجه رسیده است که این جهان هستی، دارای آفریدگاری با همه کمالات به صورت مطلق است. فیض و رحمت خداوند، عالم وجود را ناشی شد تا ممکنات بتوانند از نعمت وجود بهره ببرند. در میان ممکنات، انسان را ممتاز قرار داد و با دادن ویژگی انتخاب و اختیار، امکان حرکت تکاملی و تحصیل کمالات و کسب مقام قرب الهی را برای او فراهم آورد. حرکت تکاملی و کسب بالاترین درجه کمال، نیازمند به چند گزینه بود: راهنما و راهبرانی را فرستاد تا هدف و راه را به او نشان دهند، دنیای مادی و زندگی او را به گونهای ترتیب داد تا زمینههای رشد از جهات مختلف ممکن پذیر باشد، لذا زندگی انسانی، مرکب از حیات فردی، اجتماعی، روحی، جسمی شد. در این میان، شخصی موفق خواهد بود که این زندگی ترکیبی را به بهترین نحو و در جهت رسیدن به هدف، برنامه ریزی کند. بی شک، محیط و اجتماع و تعامل با دیگران، در حرکت آدمی تاثیرگذار است. تاثیر مطلوب و کامل زمانی است که جامعه به گونهای اداره شود که محیط رشد فراهم آید و این زمانی است که مدیر جامعه فردی باشد آگاه به نیازهای انسان و دانا به راه رسیدن به تکامل، فردی باشد که قانون الهی را ـ که بهترین مقررات برای یک جامعه است ـ به خوبی بداند و به درستی عمل کند. این مهم، فقط در توان فردی معصوم از خطا و مؤید به علم الهی است که در قالب لفظ امام و انسان کامل معرفی میشود. همانگونه که از دید عقل، لطف الهی میطلبد که خدا راهنمایانی بفرستد تا راه را نشان دهند، همانگونه این لطف میطلبد راهبرانی را برگزیند تا جامعه را به نحو مطلوب آماده رشد افراد بشری کنند. حال اگر شرایط به گونهای شد که مردم آمادگی پذیرش و گردن نهادن به امامت و زعامت حجت حق به صورت ظاهری شدند و خواستند رهبری جامعه را به فردی الهی بسپارند که در سایه مدیریت او محیط سالم اجتماعی فراهم شود، عقل میگوید لطف خدا میطلبد که خداوند این نعمت را به بشریت ارزانی بدارد. لطف نیز از خدا جدا و منفک نیست. پس عقل درک میکند نیاز به ظهور حجت حق را.
سوم. چرا غایب از نظر؛
بیان علت حقیقی و اصلی غیبت امری دشوار و شاید دور از دسترس باشد. درباره غیبت میتوان، هم نگاه تاریخی داشت و هم نگاه روایی:
یک. نگاه تاریخی: وقتی به تاریخ صدر اسلام و حتی قبل از آن مینگریم، به خوبی میبینیم که جبهه کفر و باطل برای مقابله با جبهه حق و نابودی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و در این راه حتی از کشتن پیشوایان دین نیز ابایی نداشته است. آنان به خوبی میدانستند ادامه حکومت دنیایی و سیطره بر مردم و کسب منافع نامشروع، زمانی امکان پذیر خواهد بود که پیشوایان دین و هادیان حق را از سر راه خود بردارند لذا شهادت ائمه(ع) در دستور کار خلفای جور قرار گرفت. آنچه وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را بیشتر میکرد، وعده ظهور حضرت مهدی(عج) به عنوان منجی و مصلح بود. از این رو خلفای معاصر امام حسن عسکری(ع) ایشان را به شدت تحت نظر داشتند تا وقتی فرزند ایشان به دنیا میآید، او را در همان ابتدای زندگی به شهادت برسانند. بنابراین بسیار طبیعی است که خداوند آخرین حجت خود را در پرده غیبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانی که مردم آمادگی ظهور داشتند ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید.
دو. نگاه روایی: در روایات به علت و حکمتهای متعددی اشاره شده است؛ از جمله:
الف. غیبت سری از اسرار الهی: پیامبر(ص) فرمود: “ان هذا لامر من امر الله و سر من سر الله” ؛ “این امر الهی و سری از اسرار خداوند است”. (بحار الانوار ، ج ۵۱، ص۷۳).
ب. آزمایش مردم: امام علی(ع) فرمود: “به خدا قسم من و دو فرزندم شهید میشویم. خداوند در آخر الزمان مردی از فرزندانم را به خون خواهی ما بر خواهد انگیخت و او مدتی غایب میشود تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند تا جایی که افراد نادان میگویند: خداوند دیگر به آل محمد کاری ندارد”. (غیبت نعمامی، ب۱۰).
ج. ستم پیشه بودن انسانها : امیر مؤمنان(ع) فرمود: “زمین از حجت خدا خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیادهروی انسانها، آنان را از وجود (ظاهری) حجت خود محروم میسازد”(غیبت نعمانی، ب۱۰).
د. حفظ جان امام: امام باقر(ع) فرمود: “برای قائم ما قبل از آنکه به پا خیزد غیبتی است. راوی پرسید چرا، حضرت فرمود: میترسد(از قتل)”.
برخی بر اساس روایت اول میگویند: “علت اصلی غیبت، روشن نیست و آنچه از علتها گفته شده(مانند حفظ جان) از آثار غیبت است، نه علت اصلی(فصلنامه انتظار، ش۴، مقاله استاد طبسی).
برخی دیگر با توجه به تاریخ و روایات، علت اصلی غیبت را حفظ جان و بقیه موارد را از آثار آن میدانند.
پس غیبت امری است که سیر حرکت انسانها، آن را ناگزیر کرده و در این فرایند باید به گونهای برنامهریزی شود تا جامعه شیعه، با کمترین مشکل بتواند پذیرای آن باشد. از این رو امامان(ع) از یک سو راههای فهم احکام را به شاگردان میآموختند تا بتوانند احکام دین را در حد توان از منابع شرع استنباط و استخراج کنند و مردم را نیز به آموختن از علما و رجوع به آنها فرا میخواندند و از سوی دیگر با برقراری نهاد وکالت، مردم را به رجوع به وکیلان دعوت کردند. در همین راستا از زمان امام هادی و عسکری(ع) ارتباط مستقیم را کمتر کردند و در مواردی از پشت پرده جواب سؤالات را میدادند تا مردم به ندیدن امام عادت کنند. به دنبال آن غیبت کوتاه مدتی(صغری)، پیش بینی شد تا مردم به واسطه نواب خاص، برخی مسائل مورد نیاز را بپرسند و در ضمن رجوع دائمی به نایبان را فرا بگیرند. (ر.ک. غیبة طوسی؛ تاریخ عصر غیبتع پورسید آقایی، اصول عقاید، مصباح؛ دادگستر جهان . امینی).
چهارم. امکان طول عمر:
از مباحث مربوط به زندگی امام مهدیعلیهالسلام طول عمر آن بزرگوار است. برای بعضی این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد؟!(اکنون در سال ۱۴۲۵ هجری قمری هستیم و با توجه به اینکه تولد امام مهدی در سال ۲۵۵ هجری قمری واقع شده است، پیشوای ما هم اکنون ۱۱۷۰ سال دارد).
سرچشمه این سؤال و علت طرح آن این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهای محدودی است که حداکثر بین ۸۰ تا ۱۰۰ سال طول میکشد( البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت میشود که به نسبت بسیار کم است). و بعضی با دیدن و شنیدن اینگونه عمرها، نمیتوانند یک عمر طولانی را باور کنند یا آن را دور میشمارند. وگرنه عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری امری غیر ممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به این حقیقت رسیدهاند که ممکن است انسان، سالهای بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود.
برنارد شاو میگوید:
از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمر بشر نمیتوان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسئله مرزناپذیری است.( راز طول عمر امام زمانعلیهالسلام؛ علیاکبر مهدیپور، ص ۱۳).
پروفسور “اتینگر” مینویسد:
به نظر من با پیشرفت تکنیکها و کاری که ما شروع کردهایم بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.( مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷).
بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راههای غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشانگر امکان چنین پدیدهای است چنانکه در این مسیر گامهای موفقیتآمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صدوپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند مهمتر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخ انسانها بارها تجربه شده است و در کتابهای آسمانی و تاریخی، انسانهای زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شدهاند که مدت عمر آنها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.
در این زمینه کتابها و مقالات متعدّدی نوشته شده است که برای نمونه چند مورد را بیان میکنیم:
۱٫ در قرآن آیهای هست که نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر میدهد و آن آیه درباره حضرت یونسعلیهالسلام است که میفرماید:
اگر او (یونسعلیهالسلام) در شکم ماهی تسبیح نمیگفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی میماند.( سوره الصافات، آیه ۱۴۴).
بنابراین آیه شریفه عمری بسیار طولانی (از عصر یونسعلیهالسلام تا روز رستاخیز) که در اصطلاح زیستشناسان عمر جاویدان نامیده میشود برای انسان و ماهی از نظر قرآن کریم امکانپذیر است.( خوشبختانه کشف ماهی ۴۰۰ میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۴۳/۸/۲۲)).
۲٫ قرآن کریم در مورد حضرت نوحعلیهالسلام میفرماید:
به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس /۹۵۰ سال در میان آنها درنگ نمود.( سوره عنکبوت، آیه ۱۴).
آنچه در آیه شریفه آمده است مدت پیامبری آن حضرت است و براساس برخی روایات، مدت عمر آن بزرگوار ۲۴۵۰ سال طول کشیده است!( کمالالدین، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹).
جالب اینکه در روایتی از امام سجادعلیهالسلام نقل شده است که فرمود:
در امام مهدیعلیهالسلام سنت و شیوهای از زندگی حضرت نوحعلیهالسلام است و آن طول عمر است.( کمالالدین، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱٫)
۳٫ و نیز درباره حضرت عیسیعلیهالسلام میفرماید:
… و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر به آنها مشتبه شد… به یقین او را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد که خداوند توانا و فرزانه است.( سوره نساء، آیه ۱۵۷).
همه مسلمانان به استناد قرآن و احادیث فراوان معتقدند که عیسیعلیهالسلام زنده است و در آسمانهاست و به هنگام ظهور حضرت مهدیعلیهالسلام فرود آمده و او را یاری خواهد کرد.
امام باقرعلیهالسلام فرمود:
در صاحب این امر (مهدیعلیهالسلام) چهار سنّت از چهارتن از پیامبران است… و از عیسیعلیهالسلام سنتی دارد و آن اینکه: (درباره مهدی نیز) میگویند: او در گذشته است در حالی که او زنده میباشد.( بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷).
علاوه بر قرآن در تورات و انجیل نیز سخن از دراز عمران مطرح گردیده است.
در تورات آمده است که:
… تمام ایام آدم که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد… جملهی ایام “انوش” نهصد و پنج سال بود که مُرد… و تمامی ایّام “قینان” نهصد و ده سال بود که مُرد… پس جملهی ایّام “متوشالح” نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد…( زنده روزگاران ، ص ۱۳۲ (به نقل از تورات – ترجمه فاضل خانی – سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲).
بنابراین تورات صریحاً به وجود افرادی با داشتن عمرهای طولانی (بیش از نهصد سال) اعتراف میکند.
در انجیل نیز عباراتی موجود است که نشانگر آن است که عیسیعلیهالسلام پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده و به آسمان بالا رفته است.( زنده روزگاران، ص ۱۳۴ (به نقل از عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲). و در روزگاری فرود خواهد آمد و مسلّم است که عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن میشود که پیروان دو آئین یهود و مسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهای طولانی نیز معتقد باشند.
گذشته از اینکه طول عمر از نظر علمی و عقلی پذیرفتنی است و در گذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، در مقیاس قدرت بینهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانی تمام ذرات عالم در اختیار خداوند است و تأثیر همه سببها و علّتها به اراده او بستگی دارد و اگر او نخواهد سببها از تأثیر باز میماند و نیز بدون سبب و علّت طبیعی، ایجاد میکند و میآفریند.
او خدایی است که از دل کوه، شتری بیرون میآورد و آتش سوزنده را بر ابراهیمعلیهالسلام سرد و سلامت میسازد و دریا را برای موسی و پیروانش خشک میکند و آنها را از میان دو دیوار آبی عبور میدهد!( آنها حقایقی است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء، آیه ۶۹ و سوره شعراء، آیه۶۳). آیا از اینکه به عصاره انبیاء و اولیاء و آخرین ذخیره الهی و نهایت آمال و آرزوی همه نیکان و تحققبخش وعده بزرگ قرآن را عمری طولانی بدهد، ناتوان خواهد بود؟!
امام حسن مجتبیعلیهالسلام فرموده است:
… خداوند عمر او را (مهدیعلیهالسلام) در دوران غیبتش طولانی میگرداند، سپس به قدرت خداییاش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار میسازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست.( بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹).
بنابراین جریان طول عمر امام دوازدهمعلیهالسلام، از ابعاد مختلف عقلی و علمی و تاریخی امری ممکن و پذیرفتنی است و پیش از همه اینها از جلوههای اراده خداوند بزرگ و تواناست. (ر.ک. زنده روزگاران، دکتر فریدونی).
پنجم. چرا غیبت فقط برای امام زمان(ع): اصل اولی آن است که امام در میان مردم ظاهر باشد و به جای پیامبر قرار گرفته و وظایف او را انجام دهد. بنابراین امام علی(ع) در میان مردم بود. معارف الهی را در اختیار آنان میگذاشت. شهادت ایشان هر چند سخت و سنگین بود ولی سلسله امامت با امامان بعدی ادامه مییافت، و لذا مردم میتوانستند به حرکت دینی خود ادامه دهند. وجود امامان در میان مردم باعث شد گنجینه بزرگ معرفتی روایات در اختیار ما باشد. و ما در احکام و اصول دارای پشتوانه باشیم و بتوانیم غیبت امام را تا حدودی تحمل کنیم و در گرداب حوادث تسلیم نشده و دین حق را از دست ندهیم. اگر غیبت از زمان امام علی(ع) شروع میشد ما در اکثر قریب به اتفاق مسایل دینی دچار مشکل بودیم.
…
پرسش: در روایت امده کسی امام خود را نشناسد به صورت جاهل می میرد چگونه بدون هیچ نشانه ای باور کنیم که او در کنار ماست؟
…
پاسخ: قبل از هر چیز باید امام را شناخت و دلایلی برای وجود او بدست آورد چنانچه روایت هم آنرا بیان می کند .
از گویا ترین آیات، آیه ۵۵ از سوره نور است. پیشنهاد میشود کتاب «امام مهدی(ع) در قرآن» اثر مهدی یوسفیان را از بنیاد فرهنگی واقع در چهار راه صغیر(اصفهان) تهیه کرده و مطالعه کنید.
…
پرسش: دلایلی را برای اثبات وجود امام زمان بیان فرمایید.
…
پاسخ: ما برای اثبات وجود امام زمان(ع) دلایل متعددی اقامه میکنیم که برخی از این دلیلها عقلی و کلی است، برخی دیگر برگرفته از آیات و روایات است.
روایات نیز برخی کلی است و برخی جزئی، در اینجا به برخی روایات اشاره میکنیم کهمورد پذیرش شیعه و سنی میباشد:
در روایت معروفی از پیامبر(ص) نقل شده است که بعد از من دوازده نفر خلیفه خواهند بود و اسلام با آنان عزیز است. پیامبر سخن از وجودو عزت اسلام داده است و این را به دوازده امام عجین کرده است. ما(شیعه) روایات متعددی داریم که پیامبر این دوازده نفر را به نام معرفی کرده است که اولین آنها امام علی(ع) و آخرین آنان امام مهدی(ع) میباشند. با توجه به این که یازده نفر از این بزرگواران به شهادت رسیدند پس وجود و عزت اسلام که الان در اختیار ما است به جهت همراهی این دین شریف توسط امام مهدی(ع) است.
در روایت معرف دیگر از پیامبر(ص) نقل شده است که: هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. پیامبر لفظ “امام زمانه = امام زمان خودش” را به کار برده است، یعنی در هر زمان امامی است که شناخت او باعث نجات و سعادت است و نشناختن او باعث میشود مرگ انسان مرگ جهالت (= کفر و ضلالت) باشد. این امام باید تجلی کامل دین باشد که شناخت (و پیروی او) معیار مرگ سعادت است.
در کنار این احادیث ما روایات متعددی پیرامون ولادت و غیبت امام زمان(ع) داریم که به روشنی از ولادت مخفیانه حضرت سخن به میان آمده است و گفته شده که او دارای غیبت خواهد بود.
اگر در این زمینه بیان بیشتری را میخواهید میتوانید مکاتبه کنید تا در اختیار شما قرار گیرد.
…
پرسش: ضرورت اعتقاد به مهدویت چیست ؟
…
پاسخ: اعتقاد به مهدی موعود یک اعتقاد عمیق دینی است که در تمام ادیان و مذاهب جهان از آن سخن به میان آمده است. و همانند توحید و نبوت و معاد و … د تمام ادیان به ویژه اسلام اصالت دارد و در جای خود ثابت شده که اعتقادات دینی بشر در فطرت او ریشه قطعی دارند. این اعتقاد با خواستههای درونی انسان هماهنگی کامل دارد. در حقیقت تعالیم دینی تعیین کننده و تأمین کننده خواستههای بشر و تکمیل کننده خلقت انسان است. پس عقیده دینی در ژرفای فطرت جای دارد و یک میل باطنی است. البته مانند سایر امیال بشر در شرایط گوناگون شدت و ضعف یا کم و زیاد میشود. اما اصل خواسته به کلی از بین نمیرود. از این نظر اعتقاد به مهدویت ضرورت فطری و در جهت خواست درونی انسانها است و لذا تمامی ادیان به این خواسته فطری پاسخ داده و مسائلی را در مورد آن مطرح کردهاند.
بنابراین اعقتاد به مهدویت یک عقیده اصیل دینی بوده که مبتنی بر اصل امامت است. و احساس ناکامی و تبعیض و ستم در ادوار مختلف تاریخ، باعث پیدایش آن نشده است. از آنجا که اعتقاد به مهدی موعود به عنوان امام معصوم، فرع بر اعتقاد به اصل امامت در اسلام راستین است نیز از ضرورت اعتقاد به اصل امامت نشأت میگیرد. در اینجا لازم است اشارهای کوتاه به ضرورت امامت داشته باشیم:
امامت در لسان قرآن و احادیث، منصب و مقامی است که خداوند به افرادی از خواص بندگان شایسته خود عطا میکندو دارندگان آن منصب، کارگزاران خدا و نگهبان امورو احکام دین خدا و گواه بر خلق خدا هستند.
در احادیث آمده است: هیچکس وارد بهشت نشود مگر اینکه آنها را بشناسد و آنان هم او را بشناسند و وارد آتش نشود مگر کسی که آنها را انکار کند و آنها او را انکار نمایند. امام از حق و قرآن جدا نمیشود و قرآن و حق از امام جدا نمیشود.
امامت رهبریت سیاسی و فکری و دینی است که ا
نظرات شما عزیزان: